- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
ای دوست مـراد اهلبیت آمده است یک گـل ز نـژاد اهلبیت آمده است امـروز تــمــام سـائـلان مـیگـویـنـد مـیـلاد جـواد اهـل بـیـت آمـده است ******************** امشب که جواد قامت افـراشته است با جلـوۀ خود بذر سحـر کاشته است گر غرق به نور است زمین، شمس شموس گلبـوسه ز روی مـاه برداشته است ******************** درمـانـدهام از دوست فـرج میطلبم سرخـط سفـر به سوی حـج میطلبم من عیدی خود را شب مـیلاد جـواد از درگـه ثـامـن الحـجـج مـیطـلـبـم ******************** گـنـجـیـنهای از جـود و سخا آوردند آئـیـنـهای از صـدق و صـفـا آوردند با خـلـق جـواد اهـلبیت از فردوس یک دسـتـۀ گـل بـهـر رضـا آوردنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
آمدی و غـصهها از خـانۀ دل جمع شد وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد سفرههای وصلهدار و خالی از یک لقمه نان با دو دست مهربانت رفت و کامل جمع شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
آمد به جهان آنکه به ما باب مراد است با آمدنش قلب رضا روشن و شاد است همنام محـمـد بود او، به به از این نـام زیــبـا شـجــر بـاغ ولا بـار بـدادهسـت
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
ای کسی که هر گره با دست تو وا میشود دردهای بـیدوا بـا تـو مـداوا میشـود راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا میشود این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت زشتی این روزها، با شکر زیبا میشود ترس تنگی نفس یا ترسْ از تنگی قـبر ترس دارد بنده از وقتی که تنها میشود التماست میکنم فـوراً گناهم را ببخـش گر نبخشی قـامـتم زیر گـنه تا میشود زحمت من را فقط مـادر تـقـبل میکند بچه بد، دست بر دامان زهـرا میشود هر مریضی را به درگاه رضا میآورند خوش بحال ما که خوشحال است و بابا میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
عید در عیدست ماهِ غـرقِ انوارِ رجـب در مـیان سـال بر (مـاه خـدا) دارد لـقب در رجـب بـاب الـمـراد نسل احـمد آمده در بـر سـوّم عـلـی، سـوّم مـحـمـد آمـده شد دهم روز رجب، یک ماه کامل آمده دلبری شـایـسـته بر دلهـای سـائـل آمده شد شکوفا در میان عرش، لبخـند رضا بر رضا شاه خراسان بهتر از این عید نیست آمده آن شاه که بر عصمتش تردید نیست خط به خط اوصاف او شرحی به اوصاف خداست سروری والانشین از نسل بیهمتاست او گوهری نیکوگهر از هشتمین دریاست او از کرامت او شده باب المـراد اهل بیت خلقتـش بـوده شـبـیه کـلّ اجـدادش نـکـو می برد از ابن اکثم عـلم و حلـمش آبـرو سرمۀ چشمان عشّاق است خاک کاظمین اوست الحـق بعد بـابـایش امام و پـیـشوا می شود او رهنمای شیعیان بعد از رضا شکر ایزد بر رضا هستم غلام خانهزاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
مـاه پـیـدا شد و دریـا به تـلاطـم افتاد لب گـل تر شد و بـاران به ترنم افتاد در جواب »ارنی» نور حق از راه رسید مژده آمد، که خدا هدیه کند غـفـرانش سائل آمـد، پی آن بـرکـت بیپـایـانش خوشه چینند رسولان همه از خرمن او عشق با زمـزمۀ خـنـدهاش آغـاز شده شعر از صحـبت او قافـیه پرداز شده گرچه او کودک و هر چند که کم سال بود نـور او از افـق زهـرۀ زهـرا تـابـیـد نـام او آیــنــۀ نــام مـحــمــد گــردیــد برکت و خیر بود همره فـرزند رضا هر چه گفتیم و بگوئیم از او کم باشد مـادح مـادر او سـورۀ مــریـم بــاشـد در حریمش به دل این مسئله ظاهر گردد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصهای خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصهای قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصهای نورِ چشم هشتمین خورشید دین شد ضامنم شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصهای تا سحر در فکر لطفش میروم تا کاظمین بـا دلـی آرام بـیـدارم، نـدارم غـصـهای دوستش دارم! به دست مهربانش بارها برطرف شد بغضِ بسیارم، ندارم غصهای با دعایش مشکلاتم یک به یک حل میشود پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصهای سائلم آنجا که حاجت را نگـفـته میدهد گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصهای در دو عالم بر سرم هر چه بلا نازل شود تا جواد إبن الرضا دارم، ندارم غصهای
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
هست در شهر نگاری که دل از ما ببرد نه دل مـا که دل حـضرت زهـرا بـبـرد در زمینی که خدا داشت خدایی میکرد دل من بر سـر سـجـاده گـدایی میکـرد شب میلاد جـوادت گل شعـرم بشکـفـت سیـنه از آتـش دل در غـم جانانه نهـفت نور چشمان مدینه که به دل سوسو کرد وقت آن بود و خدا وعدۀ خود را رو کرد مـاه میرفـت بـه آلالـۀ شـب سـر بـزنـد نـور آمـد به هـمین بیت سحـر در بـزند دهۀ ماه رجـب نیـمه شبـش مهـتابیست قلب مادر پـدری غـرق تب بیتـابیست آنچه بالاست در عالم به خدا پرچم توست شـادی مجـلـسـیان در قـدم مـقـدم توست رحـمـت نـاب الـهـی بـه پـدر نـازل شـد عشق بوسید گلش را و غـمش کامل شد کلّ هستی گل هستی که به دستش میداد نام او گشت جـواد بن کـرم، جود جـواد قـرّة العـیـن رضا راهـی دنـیا شده است غـنچۀ بـاغ حـبیبه چه شکـوفا شده است تا جواد است بخواه از کرمش هرچه که هست نا امید از در رحمت نشو ای باده پرست سحری بود و رضا مست گل رخسارش که جـواد آمد و شد پُر بـرکـت بازارش آسمان بـاغ گـلش را به رضا میبخشید نقل رحمت ز دل عرش، زمین میپاچید هـشتـمـین پـیک زدم تا به فـغـان آمدهام زیر شمـشیر غـمش رقـص کنان آمدهام هشت من در گروِ نُه شده در شعـر آباد هشت من هست رضا جان نُه من هست جواد چـتـر احـسان به سر عـالم و آدم وا شد ابر عشق آمد و باران زد و گل پیدا شد قرعۀ جود و سخا هر سحر و شام افتاد این گـدا بین که چه شـایـستۀ انعـام افتاد از ازل گـر دل من بـر تـو ارادت دارد دست بـر دامن پُـر مـهـر جـوادت دارد خـیزران یافـت مقـامی که شود مادر تو چو کـبوتر بشود بال و پرش بر سر تو نـهـمـیـن اخــتــر مــاه نــبــوی آمــدهای دهـم مـاه رجـب سـاقـی ایـن مـیـکـدهای ثـمـر بـاغ رضـا نـوگـل ایـن بــاغ شـده شربت و شهد و شکـر هـدیـۀ آفـاق شده منکه در وصف تو اینگونه مهیّج شدهام بـخــدا شـیــفـتـۀ بـاب الـحــوائـج شـدهام پـر قـنـداقـه تـو بـسـتـه شـده بـر مــویـم که حـدیث کـرم و بخـشـش تو میگـویم مـردم شهـر مـدیـنه همگی خـوشحـالـند شب مـیلاد جـوادت به جهـان میبـالـنـد پـرِ پـروانگـیات را بـده مـن هـم بـپـرم عطر ریحانگیات، قسمت من کن بخرم مزرع سبز فلک، غنچۀ رویت کم داشت تا مـیانـدار شدی هـیئت ما دم بـرداشت دم من هست رضا باز دمم هست جـواد لـبـم از بـوسه ربـایـان بر و دوشـش باد ما که بـر دامـن تو دست عـنایت داریـم روز محـشر به خدا چشم شفاعت داریم میکنم خـتمِ سخـن عـشق رضا بـاز آمد هُـدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد کاش در جـشن ولادت گـل نـرگـس آیـد با ظهـورش همه جا نور به مجلـس آیـد سر داعـش همه جا در همه دنیـا بکـنیم پـرچـم صـلـح، سـرِ قـلـۀ عـالـم بـزنـیـم دست در حلقۀ آن زلف نه که خواهش ماست مشکل عشق نه در حوصلۀ دانش ماست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
آمـده جـانِ حـضـرتِ سلـطان نورِ چـشمانِ حضرتِ سلطان کـوثـرِ دوّمـیـن طـلـوع کـرده روی دامـانِ حـضرتِ سلطان عــیــدیِ مـا جـلــو جـلـو آمـد از شبـسـتانِ حـضرتِ سلطان مـیروم تـا مـدیــنـۀ عــشّــاق بر سرِ خوانِ حضرتِ سلطان ریزه خـوارم به سفـرۀ ارباب سیرم از نانِ حضرتِ سلطان بابِ حـاجـاتِ خـسـتـگـان آمد دلــبــرِ یــارِ مــهــربــان آمــد آمــده نــهــمـیــن گــلِ زهــرا قابِ عکـسی ز صورتِ طاها او جواد است و دست و دل باز است بـخـشـشِ او شـبـیـه یک دریا با ظهورش چه عالمی برپاست در دلِ بــا مــلاحــتِ بـــابـــا مـینـشـیـنـد کـنــارِ گـهــواره پدری خـسـته غـرقِ در رویـا اشکِ اندوه و شادیاش ممزوج تا به صبح است این پدر شیدا دلِ نجـمه به پـیـچ و تـاب آمد اشکِ شوقش چو دُرِّ ناب آمد یـا امــامِ رضــا پُــر از دردم پـاسـخـی ده که سـیدی سـردم آمـدم تـا کـه در شـبِ مـیــلاد دورِ دلــدار و دلـبــرت گـردم کـمـکـم کـن بـحـقِّ فــرزنـدت روسـیـاهـم بـبـیـن گـنه کـردم بـه جـوادت قـسـم که لبـریـزم در حـریـمت اگـر چه نامـردم مثلِ برگی که از درخت افتاد برگِ خـشگم شکسته و زردم یـا امـامِ رئــوف جــانِ جــواد نوکـرت را مـبـر دمی از یـاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
تو جواد ابن الرضایی و خدا را مظهری بر سر شاهان عالم تاجـدار و سروری ای مبارک مولـد فـرخـنـده بر آل عـلی راز دار و واقـف اســرار حـیّ داوری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
در سـاحـل جـود خـدا بـاران گـرفـتـه باران نور و رحمت و احـسان گرفته مـیبـارد انـوار کـرم از هـر کــرانـه شبهای دلـگـيـر زمين پـايـان گرفـته از سـوی جـنّت سـورۀ ياسـين رسـيده خاک مـديـنه عـطـر الـرّحـمان گرفته داده خـدا ماهی به خـورشـيد رئوفـش آرى دعـای حـضـرت جـانـان گرفـته نـسـل امـامـت مـیشـود پـايـنـده با او از برکـتش دلهای شيعـه جان گرفـته او میرسد جـود و سخا معـنا بـگـیرد در قلب عـالم نور و رحمت پا بگیرد عـالم همه قـطـره اگر دريا تو هـستی کل خـلائق عـبـد اگر مـولا تو هـستی فـيـض وجـود تـوست رزق اهل دنـيـا بــاران جــود عـالـم بـالا تـو هــسـتـی مانـدهست ابتـر، کـيدِ بدخـواهان شيعه روشنترين تـفسير أعـطـينا تو هستی مانـنـد کـوثـر چـشـمـۀ جـاری نـوری با اين حـساب آئـيـنۀ زهـرا تو هـستی ای که دل از بابـا ربـوده خـنـدههـایت آرامـش هـر لحـظـۀ بـابـا تـو هـسـتـی ابن الـرضایـی، تو کـريم بن کـريـمی ما چـون گـدایی یا اسـیـری یا یـتـیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقينیست چشمان تو جنت! نه جـنّتآفـرينیست با عشق تو قـلـبی نـمیسوزد در آتش در هر نگـاه روشنت خُلـدِ بريـنیست گـويا گره خورده دلـم با عـرش اعلی هر رشته از مهر شما حبلالمتينیست من روزی هر سـالـهام را از تو دارم چشمان من بر دستهای نازنيـنیست جـود تـو دارد جـلـوههـای هـل اَتـایـی مـولا! شـفـيـع مـا بـه درگـاه خــدايـی هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهـش زياد است آنـجـا که امـيـد و پـنــاه آخــر مـاسـت آنجا که اوج هر توسل « يا جواد» است جـز آسـتــان تـو پـنـاهـی کـه نـداريـم اين اسـتـغـاثـه بـا تـمـام اعـتـقـاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دلهـای ما پـروانۀ بـاب الجـواد است هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
دست کـریـم، روزی من را زیـاد داد آبـی طـلـب نـکـردم و دیـدم مُـراد داد شکـر خـدا که فـاطـمه در راه بنـدگی کـار مـرا حـوالـه به خـیـرالـعـبـاد داد اینـجـا اگـر تـمـام گـداها نـظـر شـدنـد نـزد کـریـم تـحـفـۀ بـهــتـر مـیآورنـد کاسه گـلاب ناب ز قـمـصر میآورند از سـوی عــرش آمـده دردانـۀ رضـا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است هر کس شده هـوایی و دلـدادۀ حـسـین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست پـس بـاز هـم بـیـا و جـواب مــرا بـده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
من از ازل گـدایـم و او از ازل جـواد مثل رضا و مثل خودش بیبَـدَل جواد صَلِّ عَـلی مُحـمّد و صَلِّ عَلیَ الجَـواد دسـت خُـداسـت دسـت امـامِ جـوادِ من عرش خُـداست روضۀ باب المُرادِ من او را دلـیـل بـارش بـاران نـوشـتـهانـد در مـدح او مـلائکـه قـرآن نـوشـتهاند با مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو دل یا کریم گفت و زبان یا جواد گفت باید نـیاز خـویش به بـابُ الـمراد گفت مـائـیـم سـائـل سـر بــازار کـاظـمـیـن هـستـیم تا هـمیـشه بـدهـکـار کاظـمین تنهـا به بـذل دست تو دارد نظـر فقـیر اینجـا نیامـدهست پی سـیم و زَر فـقـیر ای دل بـه شـادی دل آل عـبـا بـخـوان پیـوسـته با اهالی ارض و سما بخوان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
مــظـهــر نــور کـبـریــا آمــد ثــــمــــر بــــاغ انـّــمـــا آمــد نور در نور تا که شد مسـتور گــوئــیــا بــاز هــل اتــی آمـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
بـر سـر مـأذنـه گل داده اقاقیِ سـپـید باز هم نغمۀ «أین الرّجبیون» پیچـید مـاه دلـدادگـی و مـاه وصـالِ مـا شـد بازهم لطف و کرم شامل حالِ ما شد از همه ثـانـیههـایش برکـت میبـارد چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد کاش با دست عـلی آب حـیاتی برسد فاطـمه لطف کـند برگ بـراتی برسد تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم در شبِ عـیـد به پـابـوسی آقـا برویم آن امامی که رئوف است و پسردار شده حُسن بیحد شده، آئیـنۀ سـرشار شده هـشتمین نور شده صاحب دردانه بیا محض تبریک به زهرا و به شکرانه بیا نور چشمان رضا در دل ما جا دارد پسر حـضرت نجـمه چه تـماشا دارد گــذر دل بــه درِ خــانــۀ او افــتــاده کاظمینی شده هر کس که سلامی داده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
بکـوش! که انـوار معـرفـت اینجاست عطش بیار که دریای مرحمت اينجاست به تـشنگـانِ معـارف، دهـند آب حـیات رهِ رسـیدنِ بر حـقِ معـرفـت اینجاست خـبر رسـید که وجـهِ خـدا تجـسّم یافت اِله را همه ذات و همه صفت اینجاست نـدا دهـند ز جـنّت، مدیـنه شد رضوان شتاب کن که زُدایـنـدۀ غـمت اینجاست به آستان رضا سر بسای و کُرنش کن که جای عرض ادب، عرض تهنیت اینجاست نـظـر به حـجـرۀ نـورانیِ امـامـت دار که جلوه گاهِ فضیلت و منقبت اینجاست پس از گذشتِ چهـل سال انتظار اینک ندا رسید رضا! جانِ حضرتت اینجاست چو بر "سبیکه" دمیـدند روحِ زهرایی عروس فاطمه میگفت دلبرت اینجاست و بر جـوادالائـمّه سـلامِ جـبـریل است که گفت " یَومَ وُلِد" خیر مقدمت اینجاست خـدا به قـلب رضا اینچنین کـند الـهـام امـامِ جـود، امـامِ مـلاطـفـت اینجـاست ز لعـلِ پاکِ پدر غرقِ بوسه شد نوزاد که آیههـای وِلا را مشاهـدت اینجاست سخن ز آب فرات و ز تربت است انگار چقدر حرف و گریز و مناسبت اینجاست به روی دست رضا ماهِ او نمایان است دو صد فرشته برای مواظبت اینجاست کسی به تیرِ سه شعبه نبوسد این حنجر چقدر بوسۀ نازک به غبغبت اینجاست به گاهواره سخن از تلظّی اصلاً نیست هزار نکـته به گـفتارِ مطلبت اینجاست پـدر زده بـه سـرِ دامـنِ ولایت چـنـگ هماره مادرِ خوبت، معاشرت اینجاست نسـیـمِ بـاد صـبا را موافـقـت اینحاست همه حقیقـت حق را عبودیت اینجاست هــمـانــکـه بــاورِ روز مــعــاد آورده پـیـام داد که جای مهـاجـرت اینجاست بیا و از پـدر، اوصافی از پـسر بشـنو که گفت: کوثرِ دوم به مَرتبَت اینجاست سخن درست شـنـو از حـقـیقـتِ برکت تمامی برکت، اصل مکرمت اینجاست بگو به آنکه ز صِدقُ الحدیث بیخبر است معیشت و طلب خیر و امنیت اینجاست نه اخـتـیار و بـهـانه بـده به دشمنِ دین نه مصلحت بسپارش، که مصلحت اینجاست ز وعدههای دروغین گریز باید داشت کلیدِ عزّت و فـتح و مقاومت اینجاست هـدایتِ نـبـوی، وارثِ حـسـینی اوست عدالت عـلـوی بهـر مملکـت اینجاست و در مقـابلِ ظالـم، سکـوتِ او هـیهات برای امت قـرآن، مجـاهـدت اینجاست جوابهای دقـیقـش به "اِبنِ اَکـثَم" گفت: هدایت همگـان در مناظـرت اینجاست به علم و حلم و فقاهت امامِ عالم اوست خدا گـواه که معـراجِ منـزلت اینجاست کـلام او هـمـه قـرآن، مـرام او عـترت هزار آینه در یک مکـاشفـت اینجاست «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت» هزار مسئـله را حـلّ مسئـلت اینجاست هنوز درد نگـفته، به فکر درمان است کجا برَم غمِ دل را مشاورت اینجاست هم او "بِکُم فتحَ الله" هم او "بِکُم یَختِم" رها کنم همه کس را ملازمت اینجاست اگر سلامتِ عـقـل از امـام میخـواهی بیار عشق که سرفصل عافیت اینجاست غـلامیِ درِ ابنُ الـرضـاست سـلـطـانی مقام و منزلت و شأن و مرتبت اینجاست گـدایـی از سـرِ کـوی جـواد بـایـد کرد ز جودِ او همۀ حُسنِ عاقـبت اینجاست سحر سری سوی بابُ المراد باید رفت رهِ بهـشتِ برین را مـداومت اینجاست نـمـازهای شـبـش مثـل مـادرش زهـرا قسم به فاطمه بالاترین سِمت اینجاست بـه نــامـۀ عــمــلِ مـا عــنــایـتـی دارد گـناه بخشد و دریای مغـفرت اینحاست چو او تجسّمِ تقوا و عـبد صالح کیست امامِ طاهر و طُهر و مطهَرت اینجاست تقی، جواد، زَکی، مرتَضی، رضی، صابر امامِ مفترضُ الطاعه سَرورَت اینجاست پدر رضا، پـسرش هـادی و نوه مهدی »بِیُمنِهِ رُزِقَ الخَـلق» مِیمـنَت اینجاست ز خُردسالیِ خود یارِ مادرش زهراست مـدافـعـیـنِ حـرم را مدیـریت اینجاست برای کرب وبلا تا هنوز گـریان است به اشک، اِبنُ رضا را مصاحبت اینجاست فـدای صبـح و مـسای امـامِ در مـقـتـل امامِ منـتـظران را مـشایعـت اینجـاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
دهـم مـاه رجـب مـاه تـمـام آمـده است موسم شادی و شـیرینی کام آمده است هـشـتـمین مـاه ولا مـاه نـهـم را بـوسد بوی گلهای بهـشتی به مشام آمده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
در سایهسارِ عشقِ تو غرقِ سعادت میشویم از لطف و احسانت چنان مشمولِ رحمت میشویم ماهِ دل آرای علی ای جانِ جـانانِ رضا چشمِ جهان روشن شده از طلعتِ بدرالدجا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
مدیـنه آیـنـهای غـرق روشنایی داشت شـب ولادت تو نـور کـبـریایی داشت زمین ز یمن وجود مطهرت چون عرش به چـشم اهل ولا، جلـوۀ خدایی داشت شمـیم روحفـزایت دل از محـبّان بُـرد نسـیم کـوی تو آهـنگ دلـربایی داشت به آسـمـان هدایت نـهـم سـتـاره دمـیـد که خلق را ز خدا نور رهنمایی داشت به پاس آمدنت، باغـبـان گـلـشن قـدس ز اشک، دسته گل از بهر رونمایی داشت کـبـوتـر دل یـاران اسـیـر غـمهـا بـود نـسـیـم مـقـدم تو مـژدۀ رهـایـی داشت تویی جواد و ز جود تو بهرهور گردید ز بذل و جود تو هرکس که آشنایی داشت همیـشه دست یـدالـلهی تو در همه جا ز عـقدۀ دل عارف گرهگـشایی داشت پـناه بُرد ز امواج خـشم طـوفان، نوح برآن سفینه که لطف تو ناخدایی داشت ز بینـیازی خود مـنّت از فلک نکشد هرآن که بر در تو کاسۀ گدایی داشت به سایـۀ دگـران کی رود، که این ذرّه از آفـتـاب تو امـیـد روشـنـایی داشـت دلـم به مهـر تو پیـوسـته بود از آغـاز کجا ز خاک قدومت سرِ جدایی داشت هماره شکرخدا بر لبان او جاریست از آن زمان که ولای تو را وفایی داشت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت درون قالب یک طفل مییابد مرادش را چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی میکند از نو بسازد اعـتقادش را چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟ که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را قدم آهسته برمیدارد و پیـوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امـتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما که بهـر دلشکـسـتگـان در امید باز شد شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش بود طـلـوع این قـمر تجـلّـی دوبـارهاش نـهـم امـام را به بر، امـام هـشـتـم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هـشت سالگی خدا امامـتت رقم زده به قـلههای مکـرمت، کرامتت علم زده اساس واقـفـیّه را ظهـور تو به هـم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان فروغ بزم قـدسیان، چراغ آسمان تویی مُـدوّر زمـین تـویی مُـدبّـر زمـان تویی تو وارث پیـمبری شافع روز محـشری
: امتیاز
|